بعثت در نبوت
بعثت در نبوت
اول در وجود خود پیغمبر. بعثت، رستاخیز، انقلاب، تحول، اول در درون و ذات خود پیغمبر، در باطنِ خود نبى بهوجود مىآید. اول او عوض مىشود، اول او از حال رکود و رخوت خارج مىشود، بعد از آنىکه در روح او، در باطن او قیامتى بر پا شد، بعد از آنىکه رستاخیزى در درون ذات نبى و روان او بهوجود آمد، بعد از آنىکه همۀ مایههاى بسیار سرشارِ ودیعهنهادۀ ازطرف خدا، در نبى بیدار شد، مثل سرچشمهاى که در هر لحظهاى میلیاردها جریان آب از او استخراج مىشود و مىریزد ـ که تا قبل از این لحظه، همۀ این آبها در باطن او مخفى یا پنهان بود ـ بعد از آنىکه خلاصه خودِ نبى مسلمان شد، وقتىکه خود او تحت تأثیر تحول وحى الهى قرار گرفت؛ بعد همین سرچشمه، همین تحول، همین شور، همین انقلاب، همین رستاخیز، از این چشمۀ فیّاضِ جوشان، که روح نبى و باطن نبىست، مىریزد به اجتماع، منتقل مىشود به متن جامعۀ بشرى.
بعد از آنىکه در او تحول بهوجود آمد، در جامعه تحول بهوجود مىآید. بعد از آنىکه در باطن او رستاخیز عظیمی به پا شد، رستاخیز عظیمترى در متن جامعه برپا مىشود. بعد از آنىکه در دل او انقلاب بهوجود آمد، به دست او، در جامعه انقلاب بهوجود مىآید و بعثت بهمعناى واقعى تحقق پیدا مىکند. پس مىبینید که در نبوت هرچه که هست، شور و تحول و دگرگونى و بعث و انبعاث است
- ۹۶/۰۸/۱۱