فلسفه نبوت
فلسفهٔ نبوت
شما ببینید مکتبهای عقلی را و فلسفی را که چطور درمقابل هم صفآرایی میکنند. ببینید که انسانیت تا به یک مبدأ و نقطهای فراتر و بالاتر و عمیقتر از خرد انسان متصل نباشد، نمیتواند راه به هدایت و سعادت برساند. نبوت معنایش این است؛ یک نیرویی بالاتر، یک هدایتی قویتر و عمیقتر از هدایت حس، از هدایت غریزه، از هدایت عقل لازم دارد انسان. این هدایت میآید چهکار میکند؟ میآید با حس شما رقابت میکند؟ میآید با غریزهٔ شما مخالفت میکند؟ میآید سر عقل را به سنگ میزند؟ ابداً. او میآید تا عقل را راهنمایی کند، تا عقل را پرورش بدهد، تا عقلِ دفنشده را از زیر خروارها خاک بیرون بیاورد.
امیرالمؤمنین ما صلواتالله و سلامهعلیه، اشتباهی گفتم، امیرالمؤمنین بشریت ـ منحصرش نکنیم به خودمان امیرالمؤمنین را ـ او معلم بشریت است، امیرالمؤمنینِ بزرگ بشریت میگوید پیغمبران را خدا فرستاد، بنابر آنچه که در نهجالبلاغه است، تا اینکه وادار کنند انسانها را تا به میثاق و پیمانِ فطرت خود پایبند بمانند و نعمتهای فراموششده را بهیادشان بیاورند، بعد «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ»، خردها، عقلها، درکها، شعورهای جامعههای بشری که بهوسیلهٔ فرعونها و نمرودها و بزرگها و قدرتمندها دفن شده بود، پیغمبران میآیند تا اینکه این دفینهها را بیرون بیاورند، این عقلهای دفن شده را بر شورند. فرعون دوست نمیدارد که مردم دارای عقل باشند، دوست نمیدارد که انسانها بفهمند؛ چون اگر بفهمند، او وجودش باطل و افسانه خواهد شد، که این را در بحثهای بعدی نبوت به تشریح خواهیم دید انشاءالله. فرعون دوست نمیدارد که مردم نیروی خرد را بهکار بزنند؛ چون اینجور است، نیروی خرد را دفن میکند، چهجوری دفن میکند، بحثهای بعدیست انشاءالله. پیغمبران میآیند این دفینهها را، این خزینهها را، این گنجهای پنهان و مخفی را استخراج میکنند، تصفیه میکنند، میدهند دست مردم
- ۹۶/۰۸/۱۱